سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Designer: Theam.TK

 

کوروش بعد از تسلیم « سارد» با قارون (کرزوس) چه کرد؟


 

پس از جنگ کورش بزرگ با قارون پادشاه کشور لیدی  و پیروزی کورش بزرگ  شهر سارد بعد از ورود ایرانیان به آنجا بدون مقاومت تسلیم شد، چون کورش اخطار کرد که هرگاه مردم دست از مقاومت بکشند جان و مال و ناموسشان مصون خواهد بود.

قارون در کاخ خود دستگیر شد و او را نزد کورش بردند. برخورد کرزوس با کورش در کتب عده ای از مورخین قدیم مثل، خانتوس، بطلیموس، دیودور ،گزنفون ، هرودوت ، هفس تیون و غیره ذکر شده است

قارون را با ریش و سبیل تراشیده وارد طالاری کردند که کورش با ریش بلند سیاه آنجا ، بر مصطبه ای نشسته بود.

قارون بعد از ورود به زبان بابلی گفت: سلام بر تو ای صاحب اختیار، تو فتح کردی و من شکست خوردم و به همین جهت تو را صاحب اختیار خود می دانم.

کورش به همان زبان جواب داد سلام بر تو ای کرزوس، بیا و بنشین و به دستور کورش مصطبه ای آوردند و قارون نشست.

کورش گفت : ای قارون اندرزی به من بده.

پادشاه شکست خورده لیدی گفت: مدتی مدید قبل از این ، هنگامی که سولون زنده بود من از او درخواست کردم که اندرزی به من بدهد که در زندگی به کارم بیاید و او در جوابم گفت که سرنوشت آدمی این است که همواره بدبخت باشد و نیک بختی چیزی نیست جز متارکه بین دو بدبختی و امروز من می فهمم که او درست می گفت، چون تا دیروز پادشاه بودم و خدمه داشتم و امروز، مردی هستم اسیر و نمی دانم غذای امروزم چه خواهد بود و امشب کجا خواهم خوابید.

کورش گفت: تو امروز هم مثل دیروز غذا خواهی خورد و امشب مثل دیشب خواهی خوابید و زن هایت و خدمه ات با تو خواهند بود.

قارون گفت : آیا قصد داری مرا محبوس کنی؟

کورش گفت: نه ، من تو را در این شهر آزاد می گذارم و فقط از تو دو چیز می خواهم ، اول این که قسمتی از زر و جواهر خود را به من بدهی که بین افسران و سربازانم تقسیم شود، من گفتم که از تاراج این شهر خودداری کنند و کسی را به قتل نرسانند و اسیر نکنند، ولی سربازان من غنیمت جنگی می خواهند و اگر من به آنها غنیمت جنگی ندهم ، سر از فرمان می پیچند.

قارون گفت: من نیمی ازگنج خود را به تو می دهم که بین افسران و سربازانت تقسیم کنی.

کورش گفت: دومین چیزی که من از تو می خواهم این است که مبادرت به جمع آوری قشون و جنگ ننمایی.

قارون گفت: من تا روزی که زنده هستم علیه تو و دوستانت مبادرت به جمع آوری قشون و جنگ نخواهم کرد .

اما هرودوت مورخ یونانی در مورد کرزوس چنین می گوید:

« بعد از این که کورش قارون را دستگیر کرد، دستور داد که در میدان مقابل معبد «آکروپل» واقع در شهر سارد یک تل بزرگ از هیزم انباشتند و آنگاه قارون و دخترانش و چهارده تن از نجبای سارد را روی تل هیزم قرارداد. انتخاب چهارده تن از نجبا برای این بود که دو بار عدد هفت باشد زیرا ایرانیان هفت را  از اعداد مقدس می دانستند.

هرودوت اقدام به سوزانیدن قارون و دیگران را این طور توجیه می کند که کورش آتش پرست بود و برای این که به خدای آتش قربانی تقدیم کند می خواست که  قارون و دیگران را بسوزاند . بعد از این که آتش را مشتعل کردند قارون یا کرزوس با صدای بلند به زبان سارد چیزی گفت.

کورش از مترجم سوال کرد این مرد چه می گوید؟

مترجم گفت که او یکی از سخنان سولون حکیم یونانی را بر زبان می آورد.

کورش در صدد بر آمد که بفهمد آن گفته چیست و مترجم سخن قارون را مشعر بر این که سرنوشت آدمی در زندگی جز بدبختی چیزی نیست الی آخر، برای کورش ترجمه کرد. کورش از شنیدن آن حرف سخت متاثر شد و بانگ برآورد که آتش را خاموش کنید، ولی آتش به قدری وسعت به هم رسانیده بود که نتوانستند آن را خاموش کنند و در آن وقت قارون سر را به طرف آسمان بلند کرد و از خدایان کمک خواست و در یک لحظه آسمان ابرآلود شد و برق جست و رعد غرید و رگباری چنان شدید آغاز گردید که آتش را خاموش کرد و کورش و سایر ایرانیان وحشت زده از آن محل دور شدند.»

واضح است که هرودوت با نوشتن سطور بالا خواسته کرزوس پادشاه لیدی را به شکل یکی از قهرمانان افسانه های باستانی یونان در آورد و به احتمال زیاد تحت تاثیر افسانه های مزبور که در ذهن تمام یونانی ها بود این افسانه را جعل کرده است.

خوب دوستان قضاوت با شماست هرودوت که به ظاهر تاریخشناس معروفی است و کل جهان لقب پدر تاریخ را به او دادند  به نظر شما آیا تاریخ دان بوده یا رمان نویس ؟

یک تاریخدان متعلق به هر کشوری باشد چه بر ضرر کشورش باشد چه مفید باید حقیقت را بیان کند نه افسانه یا دروغ وارد نوشته های خودش کند چون این کار به نوعی دزدی است.

در بخش بعدی در باره هرودوت باز نوشته هایی به کار خواهم برد و قضاوت را به شما می سپارم

بدرود

پاینده باد ایران همیشه جاوید

برگرفته از کتاب سرزمین جاوید نوشته ذبیح الله منصوری

 

 



کلمات کلیدی: هرودوت، قارون،کورش
+ تاریخ یادداشت ثابت - شنبه 91 مرداد 1ساعت 11:10 عصر نویسنده مونا عزیزی | نظرات ()

خرد جمعی
هرودوت را چگونه می شناسید؟
آموخته های کورش بزرگ قسمت سوم
اینجا کجاست؟؟!
[عناوین آرشیوشده]